سیگار



اعصاب نداری؟...سیگار
گرسنته غدا نیست؟... سیگار
دلت گرفته کسی نیست به حرفات گوش کنه؟... سیگار
شکست خوردی؟... سیگار
...از خوشحالی تو پوستت نمی گنجی؟... سیگار
...هیچ رفیقی نداری و تنهایی؟... سیگار
میخای گریه کنی؟... سیگار
بعد از غذا چی می چسبه؟... سیگار
قبل از خواب چی می چسبه؟... سیگار
هننوز نمی دونم اونایی که سیگار نمی کشن چیکااااار می کنن؟؟؟؟




آزادی یعنی !

آزادی فقط لخت گشتن در خیابان نیست!
آزادی راحتی گشت و گذار با دوست پسر و دختر نیست!!
آزادی یعنی تو کافر هستی ولی به دین من احترام میگذاری!
آزادی یعنی تو مسیحی هستی ولی محرم از دم هیئت مسلمونا که گذشتی صدای ضبط را کم میکنی!
…آزادی یعنی یکی در خیابان با حجاب بود تو تمسخرش نمیکنی!
...آزادی یعنی دو برادر یکی در اتاقش عکس شاه و دیگری در اتاق عکس خمینی!
آزادی یعنی من پیکم را پر میکنم تو نمازت را سر وقت میخوانی




ما رو ببخشین! آقای دیکتاتور

 

 

ما رو ببخشین‌! آقای‌ دیكتاتور
گمون‌ می‌كردیم‌ آدمیزاد آزاد به‌ دنیا میاد و
حق‌ داره‌ گاهی‌ وقتا كلّه‌‌شو كار بندازه‌
گمون‌ می‌كردیم‌، غیرِ قصّه‌های‌ مادربزرگ‌
جای‌ دیگه‌یی‌ هم‌ می‌شه‌ با دیو جنگید
گمون‌ می‌كردیم‌
هیچ‌كس‌ اون‌ پرنده‌ی‌ زیتون‌ به‌ منقارو شكار نمی‌كنه‌
گمون‌ می‌كردیم‌ آدمیم‌ و این‌ اشتباه‌ بزرگی‌ بود

ما رو ببخشین‌! آقای‌ دیكتاتور
نباید از سنگینی‌ چكمه‌هاتون‌ گِله‌ می‌كردیم‌
خُب‌ آدم‌ شونه‌ داره‌ واسه‌ همین‌ چكمه‌ها دیگه‌! مگه‌ غیرِ اینه‌
تازه‌ نه‌ مگه‌ دستامونو واسه‌ این‌ داریم‌ كه‌
قُل‌ و زنجیرا تو گوشه‌ی‌ سلّولای‌ نمور زنگ‌ نزنن‌
نه‌ مگه‌ سینه‌ی‌ آدما جون‌ می‌ده‌ واسه‌ این‌ كه‌
سربازا ماشه‌ی‌ تُفنگاشونو رو بِهِشون‌ بچكونن‌

پَس‌ از چی‌ این‌ دوتا آدم‌
كه‌ به‌ تیركای‌ چپ‌ و راستم‌ بَستین‌
مُدام‌ نعره‌ می‌زنن‌: زنده‌باد آزادی‌
اصلن آزادی‌ چیه‌؟ آقای‌ دیكتاتور
كی‌ همچی‌ تُخم‌ لَقّی‌ و كاشته‌ تو دهن‌ آدمیزاد
پَس‌ این‌ همه‌ زندون‌ و باطوم‌ و تفنگو واسه‌ چی‌ ساختن‌
كه‌ آدما وِل‌ وِل‌ بگردن و هرجور خواستن‌ فكر كنن‌
كه‌ تموم‌ شكنجه‌گرا برَن‌ سُماق‌ بِمكَن‌
خدا نیاره‌ اون‌ روزو! آقای‌ دیكتاتور
دیگه‌ سنگ‌ رو سنگ‌ دنیا بَند نمی‌شه‌! می‌شه‌
معلومه‌ كه‌ نمی‌شه‌
نمی‌خوام‌ حتّا به‌ همچین‌ روزی‌ فكر كنم‌

پس‌ این‌ سربازای‌ نازنین‌ كجا موندن‌
چرا نمیان‌ كارو تموم‌ كنن‌
یه‌ ساعته‌ هَر سه‌مونو بستن‌ به‌ تیرك‌ و رفتن‌ ناشتایی‌
نوش‌ جونشون‌
نوش‌ جونشون‌ امّا صدای‌ این‌ دوتا دیوونه‌ كلافه‌م‌ كرده‌
دارن‌ یه‌ آواز درباره‌ی‌ برابری‌ می‌خونن‌
درباره‌ی‌ كارگرا و كشاورزا
چه‌ حرفایی‌ كه‌ تو آوازشون‌ نمی‌زن‌! آقای‌ دیكتاتور
می‌گن‌ ارباب‌ بایس‌ زمینشو
بین‌ رعیت‌ قسمت‌ كنن‌
چه‌ مزخرفاتی‌
زبونم‌ لال‌ اگه‌ محصول‌ زمینی‌ كه‌ آدم‌ بذرشو كاشته‌
مال‌ خودش‌ باشه‌
پَس‌ اون‌ وَخ‌ اربابا چی‌كاره‌اَن‌
اگه‌ اربابی‌ نباشه‌
كی‌ خون‌ رعیتو تو شیشه‌ كنه‌
كی‌ دخترای‌ دِهو تو شب‌ عروسی‌شون‌ صاحب‌ بشه‌
بدون‌ ارباب‌ دیگه زمینی‌ نیست كه‌ محصول‌ بده‌
اگه‌ شلّاق‌ اربابا نباشه‌ كه‌
تو دهات‌ سنگ‌ رو سنگ‌ بَند نمی‌شه‌! می‌شه‌
معلومه‌ كه‌ نمی‌شه‌

اصلن این‌ زمونه‌ هَر كی‌ هَر كی‌ شده‌
جوونا تا كتاب‌ می‌خونن‌
می‌خوان‌ زیر و رو كنن‌ دنیا رو
كتاب‌ چیزِ خونه‌آتیش‌زنیه‌! آقای‌ دیكتاتور
ما هَم‌ سیاه‌ یه‌ كتاب‌ كوفتی‌ شدیم‌
یه‌ كتاب‌ قرمز
كه‌ عكس‌ِ یه‌ پیرِمَردِ ریش‌ سفیدِ تپل‌ رو جِلدِش‌ بود
اِسمش‌ تو خاطرم‌ نیست‌
یكی‌ از همین‌ جوونا با خودش‌ آورده‌ بود كارخونه‌ و
حرفای‌ شیش‌ مَن‌ یه‌ غازی‌ می‌زد
درباره‌ی‌ این‌ كه‌ كارگرا باید تو سودِ كارخونه‌ شِریك‌ بشن‌
نه‌... ! چریك‌ نه‌ ! آقای‌ دیكتاتور
گفتم‌ شِریك‌
می‌دونم‌ شما از كلمه‌ی‌ چریك‌ متنفّرین‌
منم‌ این‌ كلمه‌ی‌ لاكردارو بارِ اوّل‌ تو كارخونه‌ شنیدم‌
كی‌ گمون‌ می‌كرد قاطی‌ چریكا بشم‌
منو ببخشین‌! آقای‌ دیكتاتور
می‌دونم‌ شما فقط‌ چریكای‌ تیربارون‌ شده‌ رو دوست دارین‌

آهان! سربازا دارن‌ می‌رِسن‌
قربون‌ قدماشون‌ برم‌
دارن‌ به‌ خط‌ می‌شن‌ تا كارو تموم‌ كنن‌
این‌ دوتا كه‌ كنارِ منن‌ دارن‌ رو به‌ جوخه‌ داد می‌زنن‌
عدالت‌ ! عدالت‌ ! عدالت‌
عدالت‌ دیگه‌ چه‌ كوفتیه‌؟ آقای‌ دیكتاتور
هااا! منظورشون‌ همون‌ فرشته‌ی‌ چاقوكِشی‌ِ
كه‌ دائم‌ یه‌ ترازو دستشه‌
همون‌ كه‌ مث‌ زندونیا یه‌ چِشمبند داره‌
چِشمبندش‌ مث‌ چِشمبَندی‌ كه‌ تو زندون‌ به‌ چشم ما می‌زدن‌
می‌دونم‌ شما چِشم اونو بستین‌ و
میخش‌ كردین‌ به‌ دیوارِ دادگاهتون‌
همون‌ دادگاهی‌ كه‌ حكم‌ اعدام‌ ما رو توش‌ مُهر كردن‌
آخ‌ ! كه‌ چه‌ چیزِ كَلَكیه‌ این‌ ترازو ، این‌ عدالت‌
تا اون‌جا كه‌ من‌ یاد گرفتم‌
یه‌ كیلو طلا از یه‌ كیلو گندم‌ سنگین‌تَره‌
خیلی‌ سنگین‌تَر

سربازای‌ دلاورو باش‌
زانو زَدن‌ و ما رو نشون‌ كردن‌
یه‌ فرمانده‌ كه‌ پرنده‌ها كلّی‌ فضله‌ رو شونه‌هاش‌ انداختن‌
كنارشون‌ وایساده‌ و دستشو برده‌ بالا
ما رو ببخشین‌ ! آقای‌ دیكتاتور
این‌ دوتا احمقم‌ ببخشین‌
كه‌ به‌ شما بد و بی‌راه‌ می‌گن‌
ما عوضی‌ فكر می‌كردیم‌
حق‌ داریم‌ واسه‌ خودمون‌ تصمیم‌ بگیریم‌
عوضی‌ فكر می‌كردیم‌ حَق‌ داریم‌ نفس‌ بكشیم‌
هیچكی‌ بی‌اجازه‌ی‌ شما هیچ‌ حقّی‌ نداره‌
اصلن اوّل‌ شما، دوّم‌ خدا! آقای‌ دیكتاتور
حالاشَم‌ شرمنده‌ایم‌ كه‌ دوازده‌تا از فشنگاتون‌
قرارِ صرف‌ نفله‌ كردن‌ ما بشه‌
كاش‌ می‌گفتین‌ دارِمون‌ بزنن‌
این‌جوری‌ خَرجتون‌ سَبُك‌تَر می‌شد! آقای‌ دیكتاتور
حیف‌ اون‌ فشنگای‌ طلایی‌ خوشگل‌
حیف‌ اون‌ فشنگا

حالا فرمونده‌ دستشو آورد پایین‌ و داد زد
آتش‌
یه‌ نور از تُك‌ تُفنگا تُتق‌ كشید و
یهو تَنَم‌ داغ‌ شد
چه‌ حِس‌ عجیبی‌! آقای‌ دیكتاتور
مَمنون‌ كه‌ این‌ حِسو بهم‌ دادین‌
مَمنون‌ كه‌ اجازه‌ دادین‌
گلوله‌ خوردنو قبل‌ مُردن‌ تجربه‌ كنم‌
دارم‌ نَم‌ نَمَك‌ بی‌حِس‌ می‌شم‌
فرمانده‌ تپانچه‌شو كشیده‌ داره‌ میاد سراغم‌
شرمنده‌اَم‌
شرمنده‌اَم‌ كه‌ با همون‌ گلوله‌ها نمردم‌
منو ببخشین‌
آقای‌ دیكتاتور
اشتباه‌ گمون‌ كرده‌ بودم‌ كه‌ تو یه‌ تخت‌ فنری و
میون‌ ملافه‌های‌ تمیز می‌میرم‌
همچی‌ سَگ‌جونم‌
كه‌ باید‌ با تیرِخلاص‌ خلاصم‌ كنن‌

خونمو باش‌ كه‌ رَوون‌ شده‌ رو كف‌ میدون‌ تیر
سایه‌ی‌ فرمانده‌ رو باش‌ رو خونا
دستشو باش‌
داره‌ با تپانچه‌ میاد بالا
انگشتشو باش‌
انگار می‌خواد بچكونه‌ ماشه‌ رو

ما رو ببخشین‌
ببخشین‌
ببخشین‌
آقای‌ دیكتاتور!!!

 

(( ما رو ببخشین! آقای دیکتاتور _ یغما گلرویی ))






30 نما

سینما ، خیابان های شهر من است
که داف ها خود گریمور های چیره دستی هستند
و آدم های متظاهر خوب بازی می کنند نقش انسان ها را
تراژدی به اوج خود می رسد که آه کشیدن های بیوه زن ، تنها نفس عمیقی نیست
سینمای واقعی خیابانهای جهان سوم است
نه سینما های 3D غرب ...




سر سطر . .

سر سطر بنویسید :
پسران کراک وتریاک
دختران شیشه و هرزه گی
...مادران دق مرگی
پدران سگ دو برای نان.
بنویسید:
بابا نای نان دادن ندارد.
بابا کار ندارد
بنویسید
بابا سهمیه ای برای استخدام ندارد
تلاش بی ثمر
آن مرد با الگانس آمد.
آن مرد باتوم دارد.
باتوم درد دارد.
درد من برای آن مرد حال دارد
ببخشید
بنویسید:
درد من برای آن مرد نان دارد
صاحبخانه بابا را جواب کرده
حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود
بابا پول قبض آب ندارد
نقطه
در انتها
بنویسید:
بابا دارد دارش را میسازد




گزارش تخلف
بعدی