نسل سوخته

ما از نسل هیچ دنیای مجازی‌ای نیستیم،
از نسل شنیدن خاطرات دوران رضا شاه،
از نسل چراغ‌های خاموشیم، صدای آژیر خطر
ک/ ب/ گ...
ما از نسلی هستیم که با نسل‌های دیگر سر سوختگی دعوا دارد،
ما نسوختیم، هنوز غرق آتشیم،
آتش عشق‌‌بازی خیابان‌های تاریک،
بوسه‌هایی که از کوچه ها به خانه‌ها رسیدند
خانه‌هایی که دیروز مجرد بودند و امروز هزار عروس و داماد
ما از نسل حلقه‌ی دود قلیانیم
ما گم شدیم،
دنیایمان مجازی شد ...
دیگر بهشت و جهنممان هم با دبیلو شروع می‌شود،
...
ما فهمیدیم که فیلتر فقط برای سیگار نیست،
می‌توان از آن رد شد و به دنیا رسید،
فهمیدیم .... اگر دنیایش مجازی باشد،
دوست دخترش چشم بادامی است، پروفایل دارد ...
فهمیدیم بمب اتم ملی شدن اینترنت است،
و خودکشی، دی‌اکتیو شدن ...
ما نسل سوخته بودیم، دوباره سوختیم، گـُر گرفتیم.........







بازنده

بازنده را باز نده شوقی
شوق دادن یا دیدن برای او سراسر درد است
در سالنامه ی عمرش سالهاست که می کاود
یکا یک روزهایش را به دنبال اشتباه
اما اسمی جز نام او هیچ نمیابد
بازنده را مسخره نکنید
حریفش سر سختی داشت
و جالب آن بود که در غصه بازنده ما
دست دشمن به ظاهر دوست و دشمن ، در یک کاسه بود
بازنده را شوقی نده
بیچاره درد میکشد
نمیداند چه کند
در حال بازنده مانده
در گذشته باخت
و در آینده چه دردی نهفته ، نمیداند
خوش درخشیدی
در گل یا پوچ زندگی
آنقدر خوب بودی که همیشه دستان پوچت را گل وانمود میکردی
و نمیدانم که از کجا میدانستی
که در بین یارانم
دستان من پوچ است

م-خ پائیز 1390





گزارش تخلف
بعدی