در راستای اینکه همین پریروزا فرمانده کل ارتش به «ناو امریکائی» توصیه کرده بود که به خلیج فارس برنگردد اما ناو مزبور نهتنها گوش نکرد بلکه رفت رفقایش را هم صدا کرد با هم برگشتند، البته ما تا حالا هیچ جا ندیده بودیم کسی به ناو توصیه بکند لیکن از آنجا که ما قبلاً فقط روزی یکبار شرایط حساس در منطقه داشتیم ولی الآن شده ساعتی سه بار با ناو مزبور مصاحبهای کردیم که الهی جز جیگر بزنی اگر نخوانی:
ما: سلام آقای ناو. مگه فرمانده ارتش ما به شما توصیه نکرده بود که برنگردی؟ پس چرا برگشتی؟
ناو: با سلام و تحیات الهی به محضر ولی عصر، سر تخت طاووس، بنده البته کوچکتر از آنم که خواسته باشم برگردم ولی آنی که برگشته ما نیستیم، این ممدمان است که برگشته. ما برای یک امر خیری از خلیج فارس رفتیم و هنوز هم برنگشتهایم.
ما: خب چه فرقی میکند؟ ناو، ناو است دیگر. مگر وقتی میگویند خر باید اسمش را هم بگویند؟
ناو: البته شما درست میفرمائی، لیکن واضح و مبرهن است که ممد ما و بچههای دیگر همینجوری خودشان سر خر را کج نکردهاند بیایند خلیج بلکه ناخداهایشان آنها را اورده که خداوند الهی با دعای شما امت خداجو همه را غرق بفرماید.
ما: تو که عین بلبل حرف میزنی بگو ببینم اصلاً این بیناموسها برای چی آمدهاند خلیج ما؟
ناو: والا از خدا چه پنهان ما خودمان هم خبر نداریم دقیقاً برای چی آمدهاند، فقط یک قلم اینرا میدانیم که اگر همین بچههای متعهد نبودند تا الآن دوتا کشتی شما را دزدان دریائی سومالی برده بودند، آن کشتیای هم که آن هفته غرق شد تمام سرنشینانش به لقاء الله پیوسته بودند.
ما: یعنی تازگیها با ناو هواپیمابر غریق نجات میدهند؟ یعنی باید از این به بعد توی استخرها ناو بیندازیم که کسی غرق نشود؟
ناو: والا ما خودمان هم هزار دفعه با خودمان فکر کردیم که اگر بجای ناو، گاو شده بودیم خیلی به نفعمان بود. منتها این ارتش امریکای جهانخوار ما را یکجوری میسازد که اتفاقاً خیلی هم هوشمندیم و مو را از ماست میکشیم بیرون. اصلاً همهاش تقصیر این رئیس جمهور قلابی و رهبر و سپاه شماست. همش یک حرفهائی میزنند که ما را علیرغم میل باطنی از آنسر دنیا خرکش میکنند میآورند اینجا.
ما: جنابعالی اگر از این هیکلت خجالت نمیکشی از ان قایقهای تندروی ما چی؟ خجالت تو سرت بخورد، نمیترسی؟
ناو: البته ما اگر دست خودمان باشد خیلی دوست داریم که بترسیم ولی همانطور که خدمت شما عرض کردم این نامردها ما را یکجوری میسازند که روم به دیوار اگر یک وقتی یک بادی از ما در برود تمام نیروی دریائی شما را باد میبرد قایقهای تندرویتان هم روش.
ما: حالا قایق تندرو هیچی، تو و رفقات از تهدیدهای فرماندههای ما نمیترسید؟
ناو: بخدا اگر اینهم دست خودمان باشد خیلی دوست داریم که بترسیم منتها فرماندههای شما تهدید که نمیکنند، برادرانه «توصیه» میکنند. آنها حتماً خیر و صلاح ما را میخواهند اما همانطور که عرض کردم خدا ما را گاو میکرد ناو نمیکرد. هرچی میکشیم از همین است که توصیه حالیمان نمیشود برای همین هم آخرش خانه خراب میشویم. راستی حالا من یک سوالی: آن فرمانده کل ارتش شما الآن دقیقاً کجاست ..؟!